نکته: « مسئله های نو راه حلهای نو می طلبند. »
اگر 20سال پیش به پدر بنده می گفتند روزی بروی تابلوی کارواش ها این جمله را میبینید: شستشوی ماشین و کافی شاپ!. با تعجب می پرسید این دو
تا چه ربطی دارند؟!؟!
بله نکته از این قرار است که مسئله های نو در سبک زندگی قدیمی نمی گنجند. البته این هم از سنتهای روزگار است و در فرهنگ ما «امر سنتی» به معنای «
امر قدیمی» نیست اما از این نکته نمی شود گذشت، که دلبستگی به سنتهای گذشته، راه را برای تولید سنتهای نو (ترکیب متناقضی
به نظر می رسد نه؟!) می بندد. تصور می کنم با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی (نظیر وب و شبکه های اجتماعی، دستگاههای هوشمند و…) شکاف میان راه حلهای قدیمی و مسئله های جدید عمیقتر می شوند و بیشتر در معرض دید قرار خواهند گرفت. از این به بعد زود به زود با ساختارهای متناقضی مواجه می شویم اما ما را به خنده نمی اندازند! فقط به شدت نسبت به آنها شگفت زده می شویم و بعد عمدتا خیلی سطحی از آنها عبور می کنیم. از سوی دیگر عده ای (کا ما آنها را خواص، روشنفکران، دانشمندان نظیر جامعه شناسان و… که کارشان قانون ساختن از استثناآت است) از آنها مدل و قاعده می سازند و تلاش می کنند توضیح دهند که این تعارض چگونه بروز کرده است.
برخی از این تناقضها که ما را شگفت زده می کنند و برای مدتی ذهنمان مشغول آن می شود و در جراید و رسانه ها عمدتا بشکل سطحی و خام به آنها پرداخته می شود به شرح زیرند:
- حجاب اجباری/اختیاری!
- اسید پاشی!
- فحاشی در وب!
- حضور زنان در ورزشگاهها!
- رفتارهای انتخاباتی عجیب نظیر ماجرای رئیسی و تتلو!
- ممانعت از اجرای زندۀ دکلمه ناشنوایان!
- پخش زنده مراسم ازدواج شاهزاده انگلستان در رسانه های ایرانی!
- چفیه انداختن به گردن کوروش کبیر!
- ….
این لیست این روزها هفتگی و ماهانه بروز می شود اما خیلی زود روند شتابانی به خود خواهد گرفت و متعجب خواهیم شد که روزانه و لحظه ای با مسائل شگفت انگیزی مواجه می شویم که از مقیاس کشور و نظام به افراد و نزدیکانمان رسیده اند و هر تعارض ارزشی در سبک زندگی مان مارا شگفتزده خواهد کرد. البته که تحلیل علت وقوع این پدیده دشوار است و تسلط به علوم متعددی را می طلبد. من کمترین همینقدر می فهمم که دچار تعارض هویتی هستیم و متاسفانه عقلانیت اجتماعی در حضیض و خودسری اجتماعی در بالاترین سطح خود قرار دارد. رفتارهای شتابزده از عقلانیت پیشی گرفته است و افراد در مواجهه با چنین تعارضاتی کمتر در علل و عوامل آن عمیق می شوند و روشنفکران ما هم در انجام وظایف ذاتی شان معطل هستند.(عموما ابزارش که «روش شناسی» و «نظریه بومی» است را در اختیار ندارند)
البته بنده به آینده خوشبین هستم. به نظر می رسد نسبت به گذشته، نسلهای متاخر بیشتر عقلانی و کارکرد گرایانه رفتار می کنند و به راحتی قانع نمی شوند.
پیشنهاداتی برای مطالعه:
کتاب سنت و مدرنیسم و تاثیر آن بر صنایع دستی
نسل های ایکس، وای و زد و سیاستگذاری فرهنگی در ایران
بدرود